جدول جو
جدول جو

معنی آینه بندی - جستجوی لغت در جدول جو

آینه بندی
(یِ نَ / نِ بَ)
آینه بندان
لغت نامه دهخدا
آینه بندی
آیینه بندان
تصویری از آینه بندی
تصویر آینه بندی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیین بندی
تصویر آیین بندی
آذین بندی، زینت کردن در و دیوار دکان و کوچه و بازار در روزهای جشن و شادمانی، آذین زدن، آذین نهادن، آذین بستن، آیین بندی، چراغانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
سینه پوش، پارچه ای که بر روی سینه ببندند
فرهنگ فارسی عمید
عمل بستن آیینه های بسیار بر در و دیوار خانه یا جای دیگر هنگام جشن و شادمانی
فرهنگ فارسی عمید
زینت کردن در و دیوار دکان و کوچه و بازار در روزهای جشن و شادمانی، آذین زدن، آذین نهادن، آذین بستن، آیین بندی، چراغانی
فرهنگ فارسی عمید
تقسیم زمین یک مزرعه به قسمت های مختلف که هرسال قسمتی از آن کاشته شود و قسمت دیگر خالی و بیکار بماند تا استعداد پیدا کند
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ بَ)
آینه بندان
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ چَ / چِ بَ)
شغل نیچه بند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(شی شَ / شِ بَ)
نوعی از صفیر که انگشتان بر دهان نهاده آوازی کنند. (غیاث). شیشه بند کردن. سر انگشتی در بن ابهام حلقه کردن و انگشتان دیگر را خم دادن و بر دهان گذاشتن و آوازی برآوردن برای خجل ساختن کسی را. (آنندراج). شیشکی بستن. (یادداشت مؤلف). رجوع به شیشکی و شیشه بند شود
لغت نامه دهخدا
(قَ زَ / زِ بَ)
بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر و قیزه بند را لنگوته بند نیز گویند. (بهار عجم) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(لَ / لِ بَ)
عمل تنیدن کرم ابریشم پیله را، بسته بندی بادامه های ابریشم
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
عمل خانه بستن در نرد. رجوع به خانه بستن شود، عمل جدول بندی کردن بخانه. چیزی را به وسیلۀ جدول بندی کردن بصورت خانه خانه در آوردن
لغت نامه دهخدا
(یِ نَ / نِ بَ)
عمل تزیین خانه و کوی با نهادن آیینۀ بسیار بر دیوارها و جز آن
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
آذین شهر. شهرآرای هنگام قدوم شاهی یا بزرگی یا جشن و سوری
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ بَ)
چیزی است که بر بالای خوگیر اسب بر سینه اش بندند. (آنندراج) :
کشد سینه بندش از آن در بغل
که لاغرمیان است و فربه کفل.
ملاطغرا (از آنندراج).
، هر جامه ای که سینه و پشت را بدان پوشند. پستان بند زنان. (ناظم الاطباء). جامه که زنان بر سینه و پستان بندند و به انواع تکلف میباشد. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند. پستان بند. (فرهنگ فارسی معین) ، لباسی کوتاه و بی آستین که غالباً بر روی پیراهن و در زیر سایر البسه کودکان را پوشانند. (یادداشت بخط مؤلف). پارچه ای باشد که در گلوی طفلان بندند تا رختشان از لعاب ضائع نشود. (آنندراج).
- سینه بند عدالت، قطعه پارچۀ قلاب دوزی اعلایی است که به اندازه ده گره مربع میباشد و کاهن بزرگ بر سینۀ خود قرار میدهد و از دو قطعه پارچۀ قلاب دوزی که ایفورد از آن ساخته میشد، ترتیب داده شده بود. دارای رویه و آستری بود کیسه مانند که برویه آن دوازده قطعه از سنگهای گرانبها که بر هر یک از آنها یکی از اسماء اسباط دوازده گانه محکوک بود، تعبیه کرده باشند. (از قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا
(سَ / سِ بَ)
استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند پستان بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کیسه بندی
تصویر کیسه بندی
استقرار جسمی خارجی که حل ناشدنی است در نسج بدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیزه بندی
تصویر قیزه بندی
بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن بطرف سرین در کمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاه بندی
تصویر سیاه بندی
عمل و کیفیت سیاه بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیله بندی
تصویر پیله بندی
عمل تنیدن کرم ابریشم پیله را، بسته بندی بادامه های ابریشم
فرهنگ لغت هوشیار
تقسیم کردن خوردنی و پوشیدنی و دیگر کالاها برای مصرف کنندگان به مقدار ضرورت بطور روزانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آینه بندان
تصویر آینه بندان
عمل تزئین خانه و کوی با نهادن آیینه های بسیار بر دیوارها و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
آذین شهر شهر آرای هنگام قدوم شاهی یا بزرگی یا پیش آمدن جشن و سوری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آذین بندی
تصویر آذین بندی
زینت و آرایش کردن دکانها و بازارها در ایام جشن و شادمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیینه بندی
تصویر آیینه بندی
آیینه بندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قیزه بندی
تصویر قیزه بندی
((~. بَ))
بستن پارچه بر عورت و بند کردن سر دیگر آن به طرف سرین در کمر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آیین بندی
تصویر آیین بندی
((بَ))
آراستن شهر هنگام جشن و شادمانی یا برای ورود شخص بزرگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سینه بند
تصویر سینه بند
پارچه ای که زنان پستان خود را بدان پوشانند، پستان بند، کرست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کیسه بندی
تصویر کیسه بندی
آنکیستمان
فرهنگ واژه فارسی سره
آیین، آیینه بندان، آیینه بندی، جشن، چراغانی، شهرآرایی
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پستان بند، کرست، شاک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بندی که از روی سینه ی اسب، خر و یا قاطر به دو طرف پالان از
فرهنگ گویش مازندرانی